خانه » ورزان » خانه » هنر و مهارت » نقاشی » سبک های نقاشی » تکنیک امپرسیونیست ها : چه رنگ هایی سایه هستند ؟

تکنیک امپرسیونیست ها : چه رنگ هایی سایه هستند ؟

زمانی که اولین بار شروع به نقاشی و نگاه کردن به رنگ ها از نزدیک می کنید ، خیلی زود متوجه می شوید صرف برداشتن یک تیوپ از رنگ سیاه برای به کارگیری در سایه ها در هر زمانی که بدان نیاز دارید فایده ای ندارد . نتیجه ی به دست آمده برای تحقق یک سایه ی واقعی چندان دقیق و ماهرانه نیست . از نقاش امپرسیونیست رنوآر نقل قول می شود که هیچ سایه ای سیاه نیست . همیشه رنگی دارد . طبیعت تنها رنگ را می شناسد و سفید و سیاه رنگ نیستند . پس اگر سیاه از پالت آن ها حذف شده است ، امپرسیونیست ها از چه رنگی برای سایه ها استفاده می کنند ؟

رنگ های حقیقی سایه ها

در به کارگیری تئوری نسبتاً جدید رنگ های مکمل ، رنگ منطقی برای استفاده رنگ بنفش – به عنوان مکمل زرد – رنگ نور آفتاب بود . مونه گفته است : رنگ ها درخشندگیشان را بر خلاف خصوصیت ذاتی خودشان مدیون نیروی تضاد می باشند . رنگ های اصلی به نظر درخشندگی بیشتری می یابند زمانی که در تقابل با رنگ های مکملشان واقع می شوند . امپرسیونیست ها بنفش را با لایه گذاری آبی کبالت یا اولترامارین با قرمز به وجود می آوردند و یا با به کارگیری کبالت جدید و رنگدانه های بنفش منگنز که برای هنرمندان قابل دسترسی شد . مونه حالت غم انگیز فضای درونی ایستگاه سنت لازار ، جایی که قطارهای بخار و سقف شیشه ای هایلایت ها و سایه های چشمگیری را خلق کرده اند ، را بدون رنگدانه های خاکی نقشی کرده است . او آرایش حیرت انگیز قهوه ای ها و خاکستری ها را با ترکیب رنگ روغن های مصنوعی جدید ( رنگ هایی که امروز بدیهی هستند ) مانند آبی کبالت ، آبی نیلی ، اولترامارین مصنوعی ، سبز زمردی ، ویریدیان ، زرد کروم ، ورمیلیون و کریمسون لِیک خلق کرد . او هم چنین اشاره هایی از سفید سربی و اندکی از سیاه عاجی را به کار برده است . هیچ سایه ای بی رنگ محسوب نمی شود ، و ژرف ترین سایه ها با مقادیر جزئی از سبز و بنفش رنگی می شوند .

تلاش برای مشاهده ی رنگ

مونه تلاش هایش را برای مشاهده و ثبت رنگ ها در طبیعت بدین صورت توصیف می کند : من در پی منحصرترین باریکه ی رنگ هستم . این اشتباه من است ، من می خواهم لمس ناپذیر را به چنگ آورم . این وحشتناک است که روشنایی از بین می رود و رنگ را با خود می برد . رنگ ، هر رنگی ، یک ثانیه می پاید گاهی سه یا چهار دقیقه در یک زمان . چه کار باید کرد ، چه چیز را در سه یا چهار دقیقه کشید . آن ها رفته اند و تو باید دست بکشی . وای ، که به چه اندازه من رنج می کشم ، به چه اندازه کشیدن مرا رنج می دهد ! او مرا شکنجه می کند .

مونه هم چنین می گوید : این به دلیل قدرت مشاهده و تأمل است که شخص راهش را پیدا می کند . پس می بایست که بلاانقطاع بکاویم و کاوش کنیم . زمانی که برای کشیدن نقاشی بیرون می روید ، سعی کنید که از خاطر ببرید که چه چیزهایی پیش روی شماست ، یک درخت ، یک خانه ، یک مزرعه یا هر چیز . تنها به این فکر کنید که در اینجا یک مربع آبی کوچک است ، و اینجا یک مستطیل صورتی ، و اینجا یک نوار زرد ، و آن را چنان که به نظرتان می آید بکشید ، رنگ و فرم دقیق آن را ، تا زمانی که به شما حس بی تکلف خودتان از منظره ی پیش رویتان را بدهد . آیا به نظر آسان نمی آید ؟!

درباره فاطمه سلیمانی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

*

bigtheme